What principles made Steve Jobs one of the greatest inventors and product visionaries of the 21st century? Biographer Walter Isaacson raises the curtain on this secret. Isaacson’s book is a comprehensive study of a man who changed history. It dives into the life of Jobs to help us understand how a blend of technology and liberal arts can be the master key to transformative value.

Start for free ⬇️

Download and customize hundreds of business templates for free

OR

Go to dashboard to download stunning templates

Download

Cover & Diagrams

Steve Jobs: The Exclusive Biography  Book Summary preview
استیو جابز - جلد کتاب Chapter preview
استیو جابز - نمودارها Chapter preview
استیو جابز - نمودارها Chapter preview
استیو جابز - نمودارها Chapter preview
استیو جابز - نمودارها Chapter preview
chevron_right
chevron_left

خلاصه

استیو جابز به عنوان نماد نوآوری و تخیل کاربردی، شش صنعت را دگرگون کرد و شرکت اپل را ارزشمندترین شرکت جهان ساخت.

اما چه اصولی او را یکی از بزرگترین مخترعان و بینایان محصولات قرن 21 کرد؟

زندگینامه نویس والتر ایزاکسون پرده از این راز برمی‌دارد. بر اساس بیش از 40 مصاحبه با جابز، به علاوه بینش‌هایی از 100 عضو خانواده، دوستان، رقبا و همکاران، Steve Jobs: The Exclusive Biography مطالعه جامعی از مردی است که تاریخ را تغییر داد.

20 بینش برتر

  1. کامپیوترها در دهه 70 برای استفاده تجاری بودند و صفحه نمایش و صفحه کلید نداشتند. استیو وزنیاک و جابز شرکت اپل را برای بازاریابی یک کامپیوتر شخصی که با صفحه کلید و صفحه نمایش می‌آمد، شروع کردند. اپل II یک موفقیت تجاری بود و انقلاب کامپیوترهای شخصی را راه اندازی کرد. در سال 1980 اپل با ارزش 1.79 میلیارد دلار بود و جابز در تنها 25 سالگی 256 میلیون دلار ارزش داشت.
  2. فلسفه بازاریابی اپل، نوشته مایک مارکولا، رویکرد جابز به طراحی محصول و برندسازی را شکل داد. سه اصل آن عبارت بودند از: همدلی، تمرکز و نسبت دادن. همدلی به معنی درک عمیق احساسات مشتری بود. تمرکز به معنی حذف فرصت‌های غیرمهم و تسلط در چند چیز بود. نسبت دادن به معنی این بود که مردم یک محصول یا شرکت را بر اساس پوشش آن قضاوت می‌کنند.
  3. جابز افرادی را با شور و شوق برای محصول استخدام می‌کرد. او به آن‌ها نمونه اولیه مکینتاش را نشان می‌داد و اگر آن‌ها هیجان زده شدند و شروع به استفاده از آن کردند، او آن‌ها را استخدام می‌کرد.
  4. جابز بدون رحم B players را اخراج می‌کرد. "تجربه مکینتاش به من آموخت که بازیکنان A دوست دارند فقط با بازیکنان دیگر A کار کنند، که به این معنی است که نمی‌توانید B players را مورد لطف قرار دهید"، او معمولا می‌گفت.
  5. در دور دوم خود، جابز یک مدیر شد. او یک رویکرد عملی و جزئیات محور نشان می‌داد. این در تصمیم او برای کاملا برون سپاری شدن شور و شوق خود، ساخت سخت افزار، قابل مشاهده بود. همانطور که عضو هیئت مدیره اد ولارد می‌گفت، "او یک مدیر شد، که متفاوت است از یک مدیر اجرایی یا بینای."
  6. "میدان واقعیت تحریف شده" معروف جابز توانایی بود که هر کسی را از هر چیزی متقاعد کند. تیم او محال را به دست آورد چون او آن‌ها را متقاعد کرد که این ممکن است.
  7. جابز تیم را مجبور می‌کرد کار خود را هنر ببینند و از طراحی اجزای غیرقابل مشاهده مانند بردهای مدار بسیار وسواس داشت. صنایع دستی باید از ابتدا تا انتها باشد. وقتی مکینتاش کامل شد، او امضای هر عضو تیم را داخل مکینتاش حک کرد.
  8. بیشتر شرکت‌ها از طراحان می‌خواستند که موارد را بر اساس مشخصات مهندسی طراحی کنند. در اپل، جابز مطمئن شد که طراحی مهندسی را هدایت می‌کند. جاناتان آیو، مدیر طراحی اصلی، عملا دومین فرد برتر بود. هر روز، جابز از استودیوی طراحی دور می‌کرد. این به او دید کلی از استراتژی اپل و نقشه راه آن برای سه سال آینده می‌داد.
  9. سه عنصر در راه اندازی محصولات جذاب استیو جابز وجود داشت. اولین عنصر، تبلیغات بزرگی بود مانند کمپین های نمادین اپل در سال 1984 و Think Different. دومین عنصر، ایجاد هیجان و استفاده از رقابتی بود که در میان خبرنگاران وجود داشت تا انفجاری از پوشش های مطلوب رسانه ای ایجاد کند. عنصر نهایی، راه اندازی محصولی بود که بدون اشکال و به طور کامل هماهنگ شده بود و آن را مانند یک لحظه در تاریخ به نظر می رساند.
  10. جابز از مارکولا یاد گرفت که شرکت هایی که دوام دارند، باید بدانند چگونه خود را مجددا اختراع کنند. HP به عنوان یک شرکت ابزار شروع کرد، تبدیل به یک شرکت ماشین حساب شد و در نهایت به یک شرکت کامپیوتر تبدیل شد. مایکروسافت اپل را در کسب و کار کامپیوتر شخصی به طور کامل شکست داد، بنابراین اپل به یک تحول مانند HP نیاز داشت.
  11. جابز به تمرکز اعتقاد داشت. برای شرکت ها و محصولات، دانستن اینکه چه کاری نباید انجام داد همانند دانستن اینکه چه کاری باید انجام داد، مهم است. بنابراین جابز بدون رحم، ده ها خط محصول را متوقف کرد و یک نمودار چهار خانه ای ساده با "مصرف کننده" و "حرفه ای" در ستون ها و "دسکتاپ" و "قابل حمل" در ردیف ها رسم کرد. استراتژی محصول اپل این بود که یک محصول عالی برای هر یک از این چهار خانه بسازد.
  12. هر سال، جابز 100 کارمند ارزشمندتر خود را برای مغز فراگیری ده چیزی که اپل باید بعدا انجام دهد، به یک بازنشستگی می برد. کارمندان برای قرار دادن ایده های خود در لیست و رتبه بندی ایده ها بر اساس اولویت رقابت می کردند. در پایان، جابز هفت ایده پایینی را حذف می کرد و اعلام می کرد که "[آنها می توانند] فقط سه کار انجام دهند."
  13. بنیانگذار Oracle، لری الیسون، یک بار گفت که "استیو تنها برند سبک زندگی را در صنعت فناوری ایجاد کرد." هر چهارشنبه، جابز یک جلسه سه ساعته با تیم بازاریابی و ارتباطات خود برگزار می کرد. او تیم تبلیغات خود را به استودیو طراحی می برد تا نمونه های اولیه را به آنها نشان دهد. او شور و شوق خود برای محصولات را با تیم بازاریابی به اشتراک می گذاشت و هر تبلیغ را با احساس منحصر به فرد اپل می پرداخت.
  14. جابز درک کرد که فروش مک با برندهای دیگر به معنی این است که آنها را مانند یک کالای رایج به نظر برساند. او با فروشگاه های اپل به فکر رسید تا تجربه کاربر نهایی را کاملا کنترل کند و جوهر محصولات اپل را منتقل کند. تا جولای 2011، درآمد میانگین هر فروشگاه 34 میلیون دلار بود. فروشگاه های اپل، اپل را از یک کالای فناوری به یک برند لوکس تبدیل کرد.
  15. برای قرار دادن اپل برای آینده ای پس از PC، جابز استراتژی Digital Hub را پیشگامی کرد. مکینتاش تبدیل به یک هاب شد برای هماهنگی "دستگاه های سبک زندگی" از پخش کننده های موسیقی تا تلفن های همراه. کامپیوتر برنامه های پیچیده را اداره می کرد و به دستگاه ها اجازه می داد تا ساده تر و بیشتر قابل فهم شوند. استراتژی Digital Hub سه محصول نمادین را به دنیا معرفی کرد: iPod، iPhone و iPad.
  16. iPod در استفاده بسیار ساده بود و 1000 ترانه را در خود داشت در حالی که رقبای ناهماهنگ آن فقط چند ده ترانه را نگه می داشتند. جابز 75 میلیون دلار در بازاریابی سرمایه گذاری کرد زیرا او باور داشت که iPod می تواند اپل را به نظر خنک برساند و فروش مکینتاش را تحریک کند. شرط برد. تا ژانویه 2007، iPod برای تقریبا 50٪ از درآمدهای اپل مسئول بود و فروش مکینتاش را شکست داد.
  17. جابز موفق شد شرکت های ضبط و هنرمندان را متقاعد کند تا آهنگ های خود را در فروشگاه iTunes بفروشند. هر آهنگ فقط 99 سنت هزینه داشت و کاربران را 15 دقیقه زمان صرف دزدیدن آن می کرد. فروشگاه iTunes در فقط شش روز یک میلیون آهنگ فروخت. پایگاه داده iTunes با 225 میلیون کاربر فعال، Apple را برای تجارت دیجیتال مبتنی بر فروشگاه App قرار داد.
  18. استراتژی Digital Hub دو دستگاه نوآورانه دیگر را تولید کرد: آیفون و آیپد. در طی سه سال، اپل بیش از 50٪ سود جهانی تلفن همراه را به دست آورد. جابز گفت: "دلیل اینکه اپل می تواند محصولاتی مانند آیپد ایجاد کند این است که ما همیشه سعی کرده ایم در تقاطع فناوری و هنرهای آزاد باشیم."
  19. اولاً جابز به توسعه دهندگان خارجی اجازه نمی داد تا برنامه هایی برای محصولات اپل بسازند. سپس او با فروشگاه iTunes یک میانه روی پیدا کرد. توسعه دهندگان باید استانداردهای کیفیت سختگیرانه را رعایت کنند و فقط از طریق فروشگاه iTunes بفروشند. برنامه ها صنعتی شبانه روزی شدند، قابلیت های آیفون و آیپد را گسترش دادند و موفقیت محصولات اپل را تقویت کردند.
  20. جابز نظریه ای در مورد دلیل زوال شرکت ها داشت. بر اساس او، شرکت های نوآور به موقعیت های تقریبا انحصاری می رسند و شروع به اولویت دادن به فروشندگان نسبت به طراحان و توسعه دهندگان محصول می کنند. وقتی فروشندگان شرکت را اداره می کنند، این منجر به محصولات متوسط و زوال نهایی می شود.

خلاصه

بهترین راه برای ایجاد ارزش در قرن 21 این است که خلاقیت را با فناوری متصل کنیم. این یک زندگینامه از یک رویادیدار خلاق است که شرکت با ارزش ترین جهان را ساخت که پرش های تخیلی را با شگفتی های مهندسی ترکیب کرد. این کتاب دستاوردها، اشتباهات و فرآیندهای تفکر جابز را پوشش می دهد. و به تمام جنبه های زندگی او می پردازد: از دوران کودکی تا تمام پروژه های نوآورانه که رهبران تجاری و کارآفرینان می توانند از آنها حکمت بکشند.

راه اندازی انقلاب کامپیوتر شخصی

پس از دانشگاه، جابز روزهای خود را با حضور در کلاس های Stanford و کار برای Atari سپری می کرد. جابز و وزنیاک به جلسات Homebrew Computer Club می رفتند، که هکرها را تشویق می کرد تا کامپیوترهای خود را بسازند. در یکی از جلسات، وزنیاک به ایده ای رسید که یک صفحه کلید و صفحه نمایش را در یک کامپیوتر یکپارچه برای استفاده روزمره قرار دهد. جابز او را متقاعد کرد تا شرکتی را برای فروش کامپیوترهای شخصی شروع کنند و موفق شد سفارش برای دویست قطعه دریافت کند. این چگونگی تولد اپل بود. جانشین آن، اپل II، دوران کامپیوترهای شخصی را راه اندازی کرد و یک موفقیت تجاری بزرگ شد. در طی 16 سال بعد، تقریبا شش میلیون واحد از اپل II فروخته شد. اپل در 12 دسامبر 1980 عرضه عمومی شد و ارزش شرکت را 1.79 میلیارد دلار اعلام کرد. در تنها 25 سالگی، جابز 256 میلیون دلار ارزش داشت.

استیو جابز - نمودارها

روش بازی استیو جابز

طراحی محصولات عالی

برای ایجاد جذابیت بازاریابی در اپل، جابز مارکولا را در کنار خود داشت. مارکولا اصول خود را در یک صفحه نوشت، با عنوان ""فلسفه بازاریابی اپل"" که سه نکته را تأکید می کرد.

  • اولین همدلی بود، واقعاً درک بهتر از هر شرکت دیگری از احساسات مشتری.
  • دومین تمرکز بود، "برای انجام کار خوب در چیزهایی که تصمیم می گیریم انجام دهیم، باید همه فرصت های غیرمهم را حذف کنیم."
  • سومین اصل اساسی نسبت دادن نامیده شد.

مردم یک محصول یا شرکت را بر اساس سیگنال هایی که ارسال می کند قضاوت می کنند. اگر یک محصول به صورت سست و ناکارآمد ارائه شود، به همان صورت درک خواهد شد. اگر شرکت آنها را "به صورت حرفه ای خلاقانه" ارائه دهد، ما "کیفیت های مورد نظر را نسبت خواهیم داد." این اصول در هسته رویکرد جابز به محصولات بوده است. همانطور که جابز بعداً بازگو کرد، مارکولا به او آموخت که تجربه لمسی باز کردن جعبه آیفون، تنظیم کننده تن برای چگونگی درک مشتری از محصول خواهد بود.

جابز متقاعد بود که طراحی صنعتی عالی اپل را متمایز خواهد کرد. طراحی ها باید "به طور غریزی واضح" باشند. محصولات با جدیت و حس بازی ساده بودند. بهترین محصولات "ویجت های کامل" بودند که از ابتدا تا انتها طراحی شده بودند و نرم افزار و سخت افزار به طور نزدیکی با هم سازگار بودند.

جابز اصرار داشت که ماشین ها باید دوستانه به نظر برسند. او حتی از بررسی برد مدار چاپی و سایر قطعات نیز دریغ نمی کرد. وقتی مهندسان اعتراض کردند که هیچ کس هرگز آن را نخواهد دید، جابز گفت که می خواهد مکینتاش تا حد ممکن زیبا باشد. زیبایی و صنایع دستی باید به طور کامل انجام شود. وقتی مکینتاش تکمیل شد، جابز امضای هر عضو درون مکینتاش را حک کرد. با لحظاتی مانند این، او باعث شد تیم خود کار خود را به عنوان هنر ببیند.

استیو جابز - نمودارها

ساخت تیم های درجه یک

آزمون جابز برای استخدام افراد در تیم مکینتاش این بود که مطمئن شود آنها به محصول شور و شوق دارند. او به طرز چشمگیری نمونه اولیه را رونمایی می کرد و اگر چشمان آنها روشن شد و به سمت موس رفتند، او آنها را استخدام می کرد. جابز بی رحمانه کارمندانی را که او آنها را "بازیکنان B" می نامید، اخراج می کرد. هنگامی که تیم رشد می کند، به طور طبیعی، بازیکنان B وارد می شوند و آنها شروع به جذب بازیکنان C می کنند. "تجربه مکینتاش به من آموخت که بازیکنان A دوست دارند فقط با بازیکنان A دیگر کار کنند، که به این معنی است که نمی توانید بازیکنان B را مورد لطف قرار دهید." در حضور او، واقعیت قابل انعطاف بود و مردم مسحور می شدند.

فیلد واقعیت تحریف جابز یک تحریف خودکامگی بود. چون او می توانست تیم خود را متقاعد کند که این کار غیرممکن نیست، آنها موفق به دست یافتن به غیرممکن شدند.استیو جابز در کارکنان اپل شور و شوقی برای ایجاد محصولات پیشرو و باوری که می توانند کارهای ناممکن را انجام دهند، القا کرد. "با انتظار داشتن از آنها برای انجام کارهای بزرگ، می توانید آنها را به انجام کارهای بزرگ ترغیب کنید"، جابز توضیح داد.

راه اندازی محصولات یادگار

جابز در راه اندازی محصولات برتر بود. برای راه اندازی مکینتاش در سال 1984، او ریدلی اسکات را استخدام کرد تا تبلیغاتی تند و تیز بسازد که IBM را به عنوان برادر بزرگ از 1984 جورج اورول نشان می داد و مکینتاش را به عنوان یک زن جوان و شوریده که برای آزادی شخصی ایستادگی می کرد، معرفی می کرد. تبلیغات یک حساسیت بود و توسط Advertising Age به عنوان بزرگترین تبلیغات همیشگی انتخاب شد. بخش دوم از راهنمای بازی، انفجارهایی از پوشش رسانه ای بود که مانند یک واکنش زنجیره ای خود را تغذیه می کرد. جابز می دانست چگونه هیجان را افزایش دهد و از غرایز رقابتی خبرنگاران برای کسب پوشش مطلوب استفاده کند. سومین مؤلفه، معرفی محصول به گونه ای بود که مانند یک لحظه عصر جدید در تاریخ به نظر می رسید. مکینتاش اولین کامپیوتری بود که خود را معرفی کرد.

خروج

با وجود هیجان، فروش مکینتاش به سرعت شروع به کاهش کرد زیرا کامپیوتر ضعیف بود. مزاج بی ثبات جابز به طور فزاینده ای منجر به تعارض با کارکنان اپل و کش مکش با مدیر عامل جان اسکالی شد. وقتی کارها به بن بست رسید، هیئت مدیره اجبار جابز را برای ترک اپل کرد. همانطور که آرتور راک، عضو هیئت مدیره اپل، گفت: "بهترین چیزی که تا به حال برای استیو اتفاق افتاده است این است که ما او را اخراج کردیم، به او گفتیم برو." این یک تجربه یادگیری بود که او را برای سال های بعدی در اپل آماده کرد.

جابز بدون محدودیت بود و در همه غرایز خود شرکت کرد. اولین غریزه او شور و شوق برای طراحی بود. جابز 100,000 دلار هزینه ثابت برای طراحی لوگو برای کسب و کار دوم خود، NeXT، پرداخت کرد. او اصرار داشت که ایستگاه کار به شکل یک مکعب شکل گرفته باشد که مجبور به کمپرومی های مهندسی زیربهینه می شود. این وسواس با کمال منجر به تاخیر در راه اندازی محصول NeXT شد. وقتی کامپیوتر NeXt در نهایت در سال 1989 منتشر شد، فقط 400 واحد در ماه فروخت و شرکت شروع به خونریزی شدید کرد. NeXT مجبور شد سیستم عامل خود را مجوز دهد و تولید سخت افزار را متوقف کند. جابز با پیکسار موفق تر بود، جایی که او یک سری از فیلم های انیمیشن دیجیتال را تولید کرد و به عنوان یک میلیاردر خارج شد.

بازگشت دوم

بازگشت به اپل

در دهه 90، اپل سهم بازار خود را به مایکروسافت از دست داده بود. این شرکت به شدت به دنبال یک سیستم عامل بود که می تواند مشکلات شبکه و مدیریت حافظه آن را حل کند. سیستم عامل NeXT بهترین گزینه بود. در نهایت اپل NeXT را به قیمت 400 میلیون دلار خرید و جابز به عنوان مشاور رئیس هیئت مدیره بازگشت. فوراً، او افراد مورد اعتماد از NeXT را در رده های بالای اپل قرار داد. به زودی، جابز به عنوان مدیر عامل به فرمانروایی برگشت.وقتی جابز از ماراکولا در مورد تغییر وضعیت اپل مشورت خواست، او پاسخ داد که شرکت های ماندگار می دانند چگونه خود را دوباره اختراع کنند. مایکروسافت اپل را در بازار کامپیوترهای شخصی شکست داده بود. اپل باید تحولی را تجربه کند و شرکتی شود که چیزی جدید بسازد.

تمرکز

یکی از نقاط قوت بزرگ جابز تمرکز بود. او از هر تیم محصول خواست که کار خود را ارائه دهند و دلیل وجود خود را توجیه کنند. خط محصولات اپل در هرج و مرج بود، با بیش از 12 نسخه مختلف از مکینتاش در حال تولید. پس از چند هفته، جابز یک نمودار ساده چهار خانه ای با "مصرف کننده" و "حرفه ای" در ستون ها و "دسکتاپ" و "قابل حمل" در ردیف ها رسم کرد. کار اپل این بود که یک محصول عالی در هر یک از این چهار خانه بسازد.

بر خلاف دوره قبلی او، جابز با نمایش واقع بینانه توجه به جزئیات در مدیریت شرکت، کسانی که به فیلد واقعیت او عادت کرده بودند را شوکه کرد. همانطور که عضو هیئت مدیره اد ولارد گفت: "او یک مدیر شد، که متفاوت از یک مدیر اجرایی یا رویاپرداز است." او تمایل خود به ساخت همه چیز در داخل خانه را رها کرد و تولید سخت افزار را کاملاً برون سپاری کرد.

یک بار در سال، جابز 100 نفر از کارکنان ارزشمند خود را برای یک بازنشستگی با خود می برد. آنها در مورد ده چیزی که اپل باید بعد از آن انجام دهد بحث می کردند. مردم برای ارائه پیشنهادات می جنگیدند و پس از بحث و جدل زیاد، 10 چیز روی تخته نوشته می شد. سپس جابز هفت مورد پایینی را حذف می کرد و اعلام می کرد که "ما فقط می توانیم سه مورد را انجام دهیم."

استیو جابز - نمودارها

به طور متفاوت فکر کن

به عنوان مدیر عامل، جابز می خواست نشان دهد که اپل هنوز زنده است و برای چیزی خاص ایستاده است. بنابراین او از لی کلو، مدیر خلاقیت چیات / دی که تبلیغات 1984 را ساخته بود، خواست تا یک کمپین نمادین ایجاد کند. همانطور که جابز گفت: "ما فراموش کرده ایم که کی هستیم. یک راه برای یادآوری اینکه کی هستید، این است که به یاد داشته باشید که قهرمانان شما کی هستند." کمپین به طور متفاوت فکر کن یکی از ماندگارترین کمپین های چاپی در تاریخ بود. این کمپین پرتره های بدون عنوان سیاه و سفید از شخصیت های نمادین مانند دالایی لاما، لنون، ادیسون و ریچارد فاینمن را با لوگوی اپل و عبارت ساده: "به طور متفاوت فکر کن" نشان می داد. جابز باعث شد مردم فقط با استفاده از کامپیوتری که استفاده می کردند، خود را به عنوان شورشگران خلاق ببینند. همانطور که لری الیسون گفت: "استیو تنها برند سبک زندگی را در صنعت فناوری ایجاد کرد."

طراحی مهندسی را تعیین می کند

در بیشتر شرکت ها، بخش های مهندسی مشخصات را به اشتراک می گذاشتند و از طراحان خواسته می شد که مواردی را ارائه دهند. در زیر نظر جابز، طراحی مهندسی را تعیین می کرد. هر روز، جابز استودیوی طراحی را گشت می زد، محصولات در حال توسعه را بررسی می کرد و تغییراتی را پیشنهاد می کرد. این به او دید کلی از استراتژی اپل و نقشه راه آن برای سه سال آینده می داد.

ایمک، یک کامپیوتر همه در یکی با ظاهر شفاف خیره کننده، اولین محصول نمادین جدید بود که از تمرکز محصول و طراحی جابز به دست آمد.iMac سریع‌ترین کامپیوتر فروش رفته در تاریخ اپل شد، با 32٪ فروش از خریداران اولیه. در ژانویه 2000، سیستم عامل نسل بعدی مکینتاش، OSX، منتشر شد.

اپل به فروشگاه‌ها می‌رود

جابز از کنترل هر جنبه از تجربه کاربر نهایی وسواس داشت. او از اینکه iMac آینده‌نگر باید در قفسه‌های فروشگاهی کنار Dell و Compaq قرار بگیرد، متنفر بود، که این موضوع آن را به یک کالای عمومی تبدیل می‌کرد. قرار دادن فروشگاه‌های اپل در مراکز خرید و خیابان‌های برجسته باعث می‌شد کاربران ویندوز از کنجکاوی سر بزنند. اپل سپس فرصت می‌یافت تا دیدگاه خود را در مورد نوآوری ارائه دهد و آن‌ها را تبدیل کند. فروشگاه‌های اپل اصول و ارزش‌های محصولات اپل را تداعی می‌کردند: شاد، آسان، خلاق و مدرن. تا ژوئیه 2011، 326 فروشگاه اپل وجود داشت. میانگین درآمد هر فروشگاه 34 میلیون دلار بود. فروشگاه‌های اپل اپل را به یک برند لوکس تبدیل کردند.

مراکز دیجیتال برای هزاره جدید

در سال 2001، پس از انفجار حباب دات‌کام، جابز استراتژی مرکز دیجیتال اپل را راه‌اندازی کرد، جایی که کامپیوتر به یک مرکز متمرکز تبدیل می‌شد که دستگاه‌هایی از قبیل پخش‌کننده‌های موسیقی تا ضبط‌کننده‌های ویدیویی را به خود متصل می‌کرد. این دستگاه‌ها با کامپیوتر همگام می‌شدند و این کامپیوتر تصاویر، موسیقی، ویدیو و تمام جنبه‌های "سبک زندگی دیجیتال" کاربر را مدیریت می‌کرد. این امکان می‌داد دستگاه‌ها بسیار ساده‌تر شوند. این استراتژی فقط با یک ادغام س strait end-to-end بین دستگاه‌ها، کامپیوترها و برنامه‌ها کار می‌کرد. اپل تنها شرکتی بود که می‌توانست این کار را انجام دهد.

استیو جابز - نمودارها

iPod و iTunes

iPod اولین دستگاهی بود که از استراتژی مرکز دیجیتال بیرون آمد. پخش‌کننده‌های موسیقی در دهه 2000 بسیار پیچیده برای استفاده بودند و فقط می‌توانستند چندین آهنگ را نگه دارند. iPod هزار آهنگ را نگه می‌داشت و استفاده از آن به شکل شگفت‌انگیزی آسان بود. جابز یک منترا ساده برای تضمین سادگی طراحی داشت: هیچ آهنگ یا عملکردی نمی‌تواند بیش از سه کلیک کاربر بصورت بصیرتمندانه بگیرد. جابز 75 میلیون دلار از بودجه بازاریابی را به iPod منتقل کرد، صد برابر رقبای خود را بیشتر هزینه کرد. او باور داشت که iPod اپل را با نوآوری و جوانی مرتبط خواهد کرد، که باعث افزایش فروش تمام محصولات می‌شود. اپل بازار را کاملاً تسخیر کرد و فروش iPod باعث افزایش فروش مکینتاش شد. تا ژانویه 2007، فروش iPod نیمی از درآمدهای اپل بود.

جابز شرکت‌های ضبط و هنرمندان برتر را متقاعد کرد تا با فروش آهنگ‌های خود در فروشگاه iTunes با قاچاق مبارزه کنند. دریافت یک نسخه قاچاقی پانزده دقیقه زمان می‌برد، در حالی که خرید یک آهنگ iTunes فقط 99 سنت هزینه می‌کرد. فروشگاه iTunes در فقط شش روز یک میلیون آهنگ فروخت و تا سال 2007 یک میلیارد آهنگ فروخت. مهم‌تر از این، این باعث قرار گرفتن اپل برای نسل بعدی تجارت دیجیتال شد با ساخت یک پایگاه داده از 225 میلیون کاربر فعال تا سال 2011.

سه دستگاه انقلابی

هدف بعدی جابز صنعت گوشی‌های هوشمند بود.جابز و تیم او بی وقفه برای ساده سازی چیزهایی که سایر تلفن ها پیچیده می کردند کار کردند. اپل رویکرد چند لمسی را پیشرو کرد و تلفنی را ساخت که صفحه کلید فیزیکی را با یک رابط نرم افزاری سیال جایگزین کرد. در موقع راه اندازی در سال 2007، جابز گفت که او در حال معرفی سه محصول انقلابی است: یک iPod با صفحه نمایش وسیع با کنترل های لمسی، یک تلفن همراه انقلابی و یک دستگاه ارتباطات اینترنتی نوآورانه. سپس او اعلام کرد که این یک دستگاه واحد است: آیفون. در طی سه سال، اپل 90 میلیون آیفون فروخت و بیش از نیمی از سود بازار جهانی تلفن همراه را به دست آورد.

آیپد و فروشگاه برنامه

جابز سال ها مشتاق بود نشان دهد که چگونه می توان تبلت ها را به درستی انجام داد. او مصر بود که صفحه نمایش هسته اصلی دستگاه است و هر چیز دیگری: یک ویژگی یا یک دکمه، باید از راه برود. استقبال از آیپد حتی بیشتر از آیفون بود. اکونومیست او را در جلد خود قرار داد و نیویورک تایمز مقالاتی را به او اختصاص داد. او گفت: "دلیل اینکه اپل می تواند محصولاتی مانند آیپد ایجاد کند این است که ما همیشه سعی کرده ایم در تقاطع فناوری و هنرهای آزاد باشیم." در طی نه ماه از راه اندازی، اپل 15 میلیون آیپد فروخت.

فروشگاه برنامه موفقیت آیپد را رانندگی کرد. کاربران می توانستند صدها هزار برنامه را دانلود کنند، هر کدام برای چند دلار. جابز در ابتدا مقاومت کرد تا اجازه دهد توسعه دهندگان خارجی برای دستگاه های اپل برنامه هایی بنویسند به دلیل نگرانی های کیفی. به زودی او یک میانه روی پیدا کرد: توسعه دهندگان می توانستند برنامه ها را بنویسند، اما باید استانداردهای کیفی بسیار سختگیرانه اپل را رعایت کنند و فقط از طریق فروشگاه iTunes فروخته شوند. به این ترتیب، هزاران نفر می توانستند برای دستگاه های اپل برنامه بنویسند در حالی که یکپارچگی تجربه کاربر را حفظ می کردند. فروشگاه برنامه یک صنعت را بر سر نیمه شب ایجاد کرد.

یکی از آخرین اقدامات جابز این بود که دستور العمل خود برای ساخت یک شرکت بزرگ را با لری پیج گوگل به اشتراک گذاشت. او یک نظریه برای چرایی رکود شرکت ها داشت. موفقیت منجر به نوآوری منجر به احتکار در یک زمینه می شود. سپس کیفیت محصول کمتر مهم می شود، و فروشندگان در نهایت شرکت را اداره می کنند. این منجر به محصولات متوسط، رکود و در نهایت رکود می شود. جابز بهترین نماینده نوآوری در تقاطع فناوری و هنرهای آزاد بود. نوآوری های او منجر به مجموعه ای از محصولات تغییر دهنده صنعت شد و اپل را از ورشکستگی به شرکت ارزشمندترین در جهان تبدیل کرد. در نهایت، او بزرگترین رویای خود را برآورده کرد: ساخت یک شرکت با DNA نوآوری که بیشتر از بنیانگذار خود دوام دارد.

Start for free ⬇️

Download and customize hundreds of business templates for free

OR

Go to dashboard to download stunning templates

Download