چکیده
چگونه می توان در دنیایی که توسط تکنولوژی بزرگ سر و کار دارد، یک لبه کاری به دست آورد؟ "چهار" به طور خاص Apple، Google، Facebook و Amazon، به ارزش بیش از 5 تریلیون دلار است. چه چیز آنها را به شدت موفق می کند؟
اسکات گالووی، یک کارآفرین سریال و استاد در مدرسه کسب و کار Stern دانشگاه نیویورک، استراتژی های برنده "چهار" را تجزیه و تحلیل می کند تا درس های حیاتی در مورد کسب و کار، پیشرفت کاری و ایجاد ارزش در عصر دیجیتال ارائه دهد.
20 بینش برتر
- بازار آمازون اولین گام جف بزوس برای حاکمیت خرده فروشی بود. فروشندگان به بزرگترین بازار جهان با میلیون ها محصول جذب شدند. این به مشتریان آمازون انتخاب گسترده ای را ارائه داد، در حالی که آمازون اطلاعات ارزشمندی در مورد ترجیحات مشتری به دست آورد. وقتی این بخش سودآور شد، شرکت با داشتن اطلاعات کامل بازار، محصولات خود را راه اندازی کرد.
- آمازون قصد دارد تا اصطکاک در تجربه خرید را حذف کند. فروشگاه های آمازون Go از حسگرها برای شارژ مستقیم حساب مشتری استفاده می کنند. آمازون Wardrobe به آنها امکان می دهد تا لباس ها را در خانه قبل از خرید امتحان کنند. و دانش الکسا در مورد خواسته های مشتری به زودی آمازون را قادر می سازد تا محصولاتی را که مشتریان به طور منظم نیاز دارند، بدون فرآیند سفارش واقعی، ارسال کند.
- جستجوی آمازون برای کارایی منجر به از دست دادن شغل در بخش خرده فروشی خواهد شد. تلاش شرکت برای اتوماسیون در انبارداری نیاز به 3.4 میلیون شغل صندوقدار با آمازون Go را حذف کرده است.
- توانایی اصلی آمازون در روایت داستان سرمایه ارزان را به ارمغان می آورد. آمازون پیشرفت های چشمگیری را در راستای دیدگاه جذاب از بزرگترین فروشگاه زمین نشان داده است و بنابراین، بازار را آموزش داده است تا آن را به یک استاندارد متفاوت نگه دارد: رشد بیشتر اما سود کمتر. سهام آن با چند برابر سود برابر چهل معامله می شود، در حالی که سهام خرده فروشی دیگر با چند برابر هشت معامله می شوند.
- آمازون سرمایه ارزان را برای شرط های بلندپروازانه که ممکن است بازده 100X را ارائه دهد، استفاده می کند. همانطور که جف بزوس گفت: "اگر 10 درصد شانس برای پرداخت صد برابر وجود داشته باشد، شما باید هر بار این شرط را بگیرید." شرکت سرمایه را برای ساختن حفره هایی که رقبا نمی توانند مطابقت داشته باشند، می کشد. آمازون در سال 2015 پنج میلیارد دلار هزینه حمل و نقل را برای ارائه تحویل در یک روز از دست داد.
- آمازون از برند خود برای گسترش به بخش های سودآورتر استفاده کرده است. Amazon Web Services، بزرگترین ارائه دهنده خدمات ابری جهان، در Q3 2015، 52٪ از درآمد عملیاتی کل را تشکیل داد. Amazon Media Group، بازوی تبلیغاتی آن، در سال 2018 بیش از 10 میلیارد دلار درآمد کسب کرد.
- Apple در اصل یک برند لوکس است که تکنولوژی را می فروشد. تحول Apple با iPod آغاز شد و هنگامی که iWatch با یک انتشار 17 صفحه ای در مجله "Vogue" از نسخه طلایی-گل رز که به قیمت 12,000 دلار فروخته می شود، راه اندازی شد، کامل شد.
- کمیابی کلید بازاریابی لوکس Apple است. فقط یک درصد برتر می توانند محصولات Apple را داشته باشند. iPhone فقط 18.3٪ از فروش گوشی های هوشمند در سراسر جهان و 92٪ از سود صنعت را به دست آورد. با این حال، فروشگاه نمادین اپل بود که اپل را به عنوان یک برند لوکس محکم کرد با ارائه تجربه ای بی نظیر و لوکس.
- اپل یک پدیده است، زیرا هم یک محصول لوکس و هم یک تولید کننده با هزینه کم است. محصولات لوکس معمولاً گران هستند تولید می شوند، در حالی که محصولات با هزینه کم سخت تر به قیمت های بالا فروخته می شوند. اپل این را به دست آورده است زیرا از ابتدا در رباتیک سرمایه گذاری کرد و یک زنجیره تامین درجه یک جهانی ایجاد کرد.
- فیسبوک به نیاز اصلی احساسی برای ارتباط و روابط می پردازد. در نتیجه، مردم 50 دقیقه در روز در ملک فیسبوک، از جمله اینستاگرام و واتساپ، می گذرانند. با سالها داده های ایجاد شده توسط کاربر و بهترین استعدادهای جهان، فیسبوک صنعت تبلیغات را تسخیر کرده است. فیسبوک و گوگل با هم بیش از 51٪ از هزینه تبلیغات موبایل جهانی را تشکیل می دهند.
- فیسبوک تمایل و ایده ها را می کارد. این کاربران را بهتر از هر کانال تبلیغاتی یا ترویجی دیگری ایجاد می کند. هنگامی که یک کاربر علاقه مند است، گوگل چگونگی انجام آن را فراهم می کند و آمازون محصول را تحویل می دهد.
- در حالی که محصولات عادی با گذر زمان کمتر ارزشمند می شوند، فیسبوک به دلیل اثر شبکه و شخصی سازی بر اساس داده ها، بیشتر ارزشمند می شود. هیچ شرکتی دسترسی و هوش داده کاربر را که فیسبوک دارد، ندارد، که فرصت های بی نظیری را برای تبلیغ کنندگان برای هدف قرار دادن کاربران در مقیاس کوچک فراهم می کند.
- بر خلاف نتفلیکس، که میلیاردها دلار در محتوای اصلی صرف می کند، دو میلیارد کاربر فیسبوک محتوای رایگان تولید می کنند. اما فیسبوک نمی خواهد خود را یک شرکت رسانه ای بنامد زیرا ارزش گذاری کمتر، تنظیم کننده و مسئولیت سردبیری قابل توجه را به همراه دارد. فیسبوک می تواند از این اجتناب کند، تا زمانی که خود را "یک پلتفرم" ادعا کند.
- گوگل به دلیل اینکه تبلیغ کنندگان نمی توانند نتایج جستجو را تحت تأثیر قرار دهند، اعتماد کاربر و اعتبار بی نظیری به دست آورده است. جداسازی واضح جستجو و تبلیغات باعث می شود گوگل هم اعتبار و هم درآمد تبلیغاتی را لذت ببرد.
- تبلیغ کنندگان گوگل را به دلیل فرمول حراجی آن برای تبلیغات دوست دارند. در Q3 2016، گوگل کلیک های پرداخت شده خود را 42٪ افزایش داد و هزینه های شرکت ها را 11٪ نسبت به سال قبل کاهش داد، و هنوز هم درآمد خود را افزایش می دهد. این توانایی در کاهش قیمت ها باعث شده است تقریباً برای رقبا ناممکن باشد تا با آن همراه شوند.
- گوگل پروفایل بهتری از خوانندگان نسبت به هر روزنامه ای دارد. تبلیغات هدفمند آن در جستجو بیشتر از تبلیغات انتشارات درآمد تولید می کند. در نتیجه، گوگل ارزشمندتر از هشت شرکت رسانه بزرگ بعدی است که با هم ترکیب شده اند.
- تمایز محصول معمولاً از حذف، نه افزودن می آید. ارزشی که شرکت های فناوری به همراه می آورند، نه از آنچه اضافه می کنند بلکه از آنچه از زندگی مشتریان حذف می کنند، نشأت می گیرد. اوبر، به عنوان مثال، موفق شد زیرا اصطکاک مرتبط با رزرو تاکسی را حذف کرد و زمان فرآیند را کاهش داد.
- بازار با سرمایه ارزان برای سرمایه گذاری در نیروی انسانی برتر، قراردادن شرط های خطرناک تغییر دهنده بازی و ساختن مزیت هایی که رقبا به سادگی نمی توانند مطابقت کنند، شرکت را پاداش می دهد.
- اعتبار برند یک شرکت در میان کارکنان بالقوه حتی از شهرت آن در میان مشتریان بیشتر است. یک شرکت زمانی نیروی انسانی برتر را جذب می کند که به عنوان یک شتاب دهنده کاری دیده می شود. یک شرکت با نیروی انسانی بهتر، بهتر نوآوری می کند، سرمایه ارزان تری دریافت می کند و پیش از رقابت حرکت می کند.
- حرکت به یک مگاسیتی به رشد حرفه ای یک برآورده شگفت انگیز می دهد. شهرها 80٪ از GDP جهانی را ایجاد می کنند زیرا امکان تمرکز ثروت، اطلاعات، قدرت و فرصت ها را فراهم می کنند. از 100 اقتصاد بزرگ در سراسر جهان، 36 شهر آمریکایی بودند. این شهرها به رشد 89٪ GDP و ایجاد 92٪ شغل در سال 2012 کمک کردند.
خلاصه
"چهار سوارکار:" اپل، گوگل، آمازون و فیسبوک، شرکت های فوق العاده ای هستند که در بسیاری از موارد سبک زندگی ما را تعریف می کنند. آنها ثروت بی سابقه ای ایجاد کرده اند، نوآوری های پیشرو را توانمند ساخته اند و اقتصاد دیجیتال را شتاب داده اند. استراتژی هایی که رشد شگفت انگیز آنها را تقویت کرد چه بود؟ مقیاس و تأثیر آنها بر آینده کسب و کار و اقتصاد چه معنی دارد؟ چگونه می توانیم در عصر دیجیتال که توسط این چهار مگا شرکت تعریف شده است، کاریای موفق بسازیم؟ بخوانید و بیابید.
آمازون
با وجود مجازی، آمازون می تواند به صدها میلیون مشتری در بخش های خرده فروشی بدون نیاز به ساخت صدها فروشگاه یا استخدام هزاران کارمند مقیاس بخشد.
بازار جهانی
آمازون مارکت پلیس یک شبکه آنلاین است که به فروشندگان امکان دسترسی به بزرگترین پلتفرم تجارت الکترونیک جهان را می دهد. مشتریان می توانند از میان میلیون ها محصول انتخاب کنند بدون اینکه آمازون نیاز به سرمایه گذاری در موجودی اضافی داشته باشد. آمازون، با ردیابی داده های خرید، می تواند هر لحظه که بخشی سودآور شد، وارد و آن را تسخیر کند. خرده فروشان سنتی تا زمانی که دیگر دیر شده بود به تهدید تجارت الکترونیکی آمازون پاسخ ندادند و در سال 2016، رشد خرده فروشی آمریکا 4٪ بود، در حالی که رشد آمازون پرایم بیش از 40٪ بود. رشد آمازون با بقیه بخش معکوس است. این به این معنی است که هزینه سرمایه آمازون به طور مداوم کاهش می یابد در حالی که برای سایر خرده فروشان افزایش می یابد.
سفارش بدون کلیک
با بهره گیری از فناوری و اطلاعات کاربر بی نظیر، آمازون به زودی محصولات را بدون نیاز به سفارش مشتری تحویل خواهد داد. آمازون گو، یک فروشگاه رفاه بدون نقد، به مشتریان اجازه می دهد بدون خط پرداخت خرید کنند. حسگرها موارد را هنگام خروج مشتری اسکن می کنند و به طور خودکار حساب آمازون آنها را شارژ می کند. این حرکت بیش از سه میلیون شغل صندوقدار در آمریکا را در معرض خطر قرار داد. با آمازون اکو و الکسا، شرکت اکنون دسترسی بی نظیری به گفتگوهای خصوصی میلیون ها نفر در سراسر جهان دارد.این محصولات بر اساس این دیدگاهها تولید خواهند شد بدون نیاز به سفارش. فروشگاههای خانوادگی و مراکز خرید ساده نمیتوانند رقابت کنند.
قدرت یک داستان
آمازون برای مدت زمان طولانیتری نسبت به سایر کسب و کارهای اخیر به سرمایه ارزان دسترسی داشته است. این به خاطر توانایی آن در داستانسرایی است. داستان آمازون این است که در حال ساخت بزرگترین فروشگاه جهان است. با پیشرفت به سوی این دیدگاه، آمازون بازار را آموخته است که آن را به یک استاندارد متفاوت نگه دارد - رشد بیشتر، سود کمتر و بدون سود سهام.
سرمایه ارزان موجب میشود تا پروژههای بزرگ انجام شوند
آمازون از سرمایه ارزان برای اجرای آزمایشهای کوچک و بلندپروازانه استفاده میکند که امکان بازدهی نامتناسب را ارائه میدهد. همانطور که جف بزوس در نامه سالانه اول آمازون نوشت: "اگر 10 درصد شانس برای دریافت سود صد برابر وجود داشته باشد، شما باید هر بار این شرط را بپذیرید." این شرکت همچنین سرمایه ارزان خود را در ساخت مزایایی که سایر خرده فروشان با سرمایه گرانتر نمیتوانند با آن رقابت کنند، سرمایهگذاری میکند. در سال 2015، آمازون آماده بود تا 5 میلیارد دلار هزینه حمل و نقل را برای تضمین تحویل در یک روز از دست بدهد، یک پیشنهادی که والمارت و میسی نمیتوانند با آن رقابت کنند.
در حالی که جهان آمازون را به عنوان یک غول تجارت الکترونیکی میبیند، به آرامی تبدیل به یک شرکت ابری شده است. خدمات وب آمازون در Q3 2015، 52٪ از درآمد عملیاتی کل آمازون را تشکیل داد. گروه رسانه آمازون در سال 2018 بیش از 10 میلیارد دلار درآمد کسب کرد، که آن را سومین مالکیت رسانه دیجیتال بعد از گوگل و فیسبوک کرد.
اپل
لوکس بیمعنی و جنسی است زیرا به نیاز انسانی برای فراتر رفتن و جذابتر بودن برای همسران احتمالی میپیوندد. در حالی که اپل همیشه نمونهای از طراحی عالی بوده است، تبدیل شدن آن به یک برند لوکس با iPod، یک محصول قابل حمل با برند، آغاز شد. کمیابی کلید موفقیت اپل است. اپل اطمینان حاصل میکند که فقط یک درصد بالای جهان میتوانند محصولات آن را تهیه کنند. در سال 2015، آیفون به بهترین بازاریابی لوکس تبدیل شد، یک راه برای افراد برای نشان دادن عضویت در درصد بالا. آیفون فقط 18.3٪ از فروش گوشی هوشمند را تشکیل داد اما 92٪ از سود صنعت را به دست آورد.
پنج ویژگی کلیدی لوکس
پنج ویژگی کلیدی که اپل را یک برند لوکس میکند:
- یک بنیانگذار نمادین: برندهای لوکس معمولاً در یک بنیانگذار نمادین تجسم مییابند، که داستان زندگی آن جذاب است. آنها چارهای ندارند جز اینکه چیزهای زیبا بسازند با وجود سختیها. استیو جابز نماد نوآوری بود و درگذشت او باعث شد تا شخصیت او از ستارگی به قدیسیت تغییر کند.
- هنرمندی: برای افرادی که درآمد اختیاری دارند، تجربه زندگی با محصولات لوکس جایگزین ناپذیر است. سادگی طراحی شگفتانگیز اپل منجر به ظاهری زیبا و تجربه کاربری لذتبخش میشود، که باعث افزایش وفاداری مشتری میشود.
- ادغام عمودی: فروشگاههای خرده فروشی اپل فضاهایی هستند که مشتری وارد یک برند میشود و آن را کاملاً از طریق دید، لمس و بو تجربه میکند. جابز این را درک کرد و فروشگاه نمادین اپل را راهاندازی کرد، که اپل را به عنوان یک برند لوکس قرار داد، سود حاصل از فروش را افزایش داد. فروشگاههای اپل بیش از 5000 دلار فروش در هر فوت مربع را انجام میدهند.
- جهانی: نخبگان جهانی طعمهای بیشتری را نسبت به دیگر گروهها دارند، که این امر برای یک برند لوکس تسهیل میکند تا از مرزهای جغرافیایی عبور کند. محصولات اپل در هر بازاری نمادین هستند. علاوه بر این، اپل از زنجیرههای تامین جهانی و مسیرهای مالیاتی پیچیده استفاده میکند تا از سود حاصل از فروش لوکس، هزینههای تولید کم و مالیات بسیار کمی برخوردار باشد.
- قیمت بالا: قیمتهای بالا نشانه کیفیت، وضعیت و انحصاری بودن هستند. جابز به تولید بهترین محصولات، دریافت قیمتهای بالا و استفاده از نشانههای زیبایی متعهد بود.
تصمیم جابز برای قرار دادن اپل به عنوان یک برند لوکس یکی از مهمترین تصمیمات در تاریخ کسب و کار است. فراتر از حاکمیت بازار و سود حاصل از فروش بالا، این موضوع عمر برند اپل را افزایش داده است. ممکن است آیفون همیشه بهترین تلفن نباشد. اما قرار دادن اپل به عنوان یک برند لوکس و داشتن بیش از 500 فروشگاه خرده فروشی در مکانهای برتر در 18 کشور، یک سد قدرتمند را در برابر رقبا ایجاد میکند.
فیسبوک
هیچ شرکت رسانهای در تاریخ مقیاس و توانایی هدفگیری کاربران فیسبوک را نداشته است. بیش از دو میلیارد کاربر پروفایلهایی با سالها محتوای شخصی ایجاد کردهاند. مردم 50 دقیقه در روز در ملکهای فیسبوک، از جمله اینستاگرام و واتساپ، میگذرانند. این به این دلیل است که فیسبوک به تمایل اصلی ما برای روابط و ارتباط میپردازد.
حاکمیت بر تبلیغات
بر خلاف محصولات فیزیکی که با گذشت زمان تخریب میشوند، هر چه مردم بیشتر از فیسبوک استفاده کنند، این سرویس ارزشمندتر میشود به دلیل اثرات شبکه و شخصیسازی بر اساس دادهها. شرکتهایی مانند فیسبوک و گوگل پروفایلهای بسیار دقیقی از کاربران خود دارند، فرصتهای بینظیری را برای تبلیغکنندگان برای هدفگیری میکرو کاربران ارائه میدهند. فیسبوک همچنین دسترسی به بهترین استعدادهای تبلیغات و فناوری جهان را دارد. بیش از 2000 کارمند سابق WPP، بزرگترین شرکت تبلیغاتی جهان، به فیسبوک یا گوگل مهاجرت کردهاند. گوگل و فیسبوک بیش از 51٪ از هزینه تبلیغات موبایل جهانی را کنترل میکنند.
این بهشت تبلیغکنندگان یک کابوس حریم خصوصی است. فیسبوک از صدای تلفن استفاده میکند و تاریخچه مرور را ضبط میکند، و کاربران را در میان میلیونها وبسایت ردیابی میکند، بجز دیتایی که کاربران به دلخواه به اشتراک میگذارند. حذف فیسبوک حریم خصوصی را حفظ نمیکند. این سایت از قبل یک پروفایل داده دقیق ایجاد کرده است که از آن برای اجازه به تبلیغکنندگان برای هدفگیری کاربران سابق در سراسر وب با استفاده از پیکسل استفاده میکند، بجز استفاده از اینستاگرام و واتساپ.
بزرگترین شرکت رسانه ای جهان؟
احتمال دارد فیسبوک بزرگترین شرکت رسانه ای جهان شود، اما با یک تفاوت. برخلاف نتفلیکس که میلیاردها دلار برای محتوای اصلی خرج می کند، فیسبوک دو میلیارد کاربر دارد که برای ایجاد محتوای رایگان کوشش می کنند. با دسترسی جهانی، سرمایه گذاری عظیم و توانایی های داده ای، فیسبوک رسانه های آنالوگ و دیجیتال را تسخیر خواهد کرد.
میلیاردها کاربر برای اخبار به فیسبوک و گوگل مراجعه می کنند، اما آنها نمی خواهند به عنوان شرکت های رسانه ای دیده شوند. یکی از دلایل این است که ارزش شرکت های رسانه ای نسبت به شرکت های فناوری بسیار کمتر است. دلیل مهمتر این است که بودن یک شرکت رسانه ای با مسئولیت های قابل توجهی همراه است، از جمله بی طرفی سردبیری، بررسی واقعیت ها و اخلاق حرفه ای خبرنگاری، به جای اجازه دادن به الگوریتم خبرخوان برای بهینه سازی برای کلیک ها. فیسبوک با برچسب زدن خود به عنوان یک پلتفرم و نه ناشر، این مسئولیت را ترک می کند.
گوگل
سه و نیم میلیارد بار در روز، مردم برای پاسخ به سوالات بسیار شخصی خود به گوگل مراجعه می کنند. هیچ شرکتی اعتبار و اعتماد کاربران گوگل را ندارد. ویژگی های تعریف کننده گوگل صفحه اصلی ساده و زیبا بوده است که کاربران را از معتبر بودن سایت مطمئن می کند و اینکه تبلیغ کنندگان نمی توانند نتایج جستجوی طبیعی را تحت تأثیر قرار دهند. با جدا کردن نتایج طبیعی از تبلیغات پرداخت شده، گوگل از داشتن هر دو اعتبار و درآمد تبلیغاتی لذت می برد.
اقتصاد کلیک
آگاهی گوگل از پرسش های ما، ایمیل ها، عکس ها و دیگر داده ها به آن کمک می کند تا اطلاعات کاربری بسیار دقیقی را ایجاد کند که تبلیغات آن را تقویت می کند. فرمول حراجی تبلیغات گوگل، که مشتریان قیمت را تعیین می کنند، اعتماد مشتریان شرکتی را بدست آورده است. در Q3 2016، گوگل 42٪ افزایش در کلیک های پرداخت شده داشت و درآمد خود را 23٪ افزایش داد، و با این حال، درآمد ثبت شده در هر کلیک 11٪ کاهش یافت. گوگل به طور موثر محصول خود را 42٪ بهبود بخشید، در حالی که آن را برای شرکت ها 11٪ ارزانتر از سال قبل کرد و باز هم درآمدها را افزایش داد. کارایی بی نظیر گوگل در کاهش قیمت ها باعث می شود برای رقبای آن مانند فیسبوک سخت باشد تا با آن همراهی کنند.
سرمایه بازار گوگل برابر با هشت شرکت رسانه ای بزرگ بعدی است. نزدیکترین معادل گوگل در اقتصاد قدیمی "نیویورک تایمز" بود. با این حال، گوگل از خبرنگاران "تایمز" بیشتر ارزش استخراج می کند تا "تایمز" خود. در انجام جستجو، گوگل می تواند پروفایل بهتری از خوانندگان "تایمز" بدست آورد تا "تایمز" و بنابراین، تبلیغات هدفمند را ارائه دهد.
خندق دانش
نام سرگرم کننده، صفحه اصلی ساده، نتایج جستجوی طبیعی و بنیانگذاران جذاب گوگل را برای کاربران جذاب و برای رقبا تا زمانی که دیر شد، غیرتهدید کننده کرد. پشت پرده، گوگل تمام اطلاعات جهان، هر بایت از اطلاعات مفید، را در وب سازماندهی کرد. کنترل گوگل بر دانش بی نظیر است و موانع ورود قابل توجهی است.در حالی که اپل با تبدیل شدن به یک برند لوکس به دنبال جاودانگی است، گوگل با تبدیل شدن به یک ابزار عمومی، همه جا حضور دارد و نامرئی است. این موضوع، به طور مداوم، آن را در خطر دعاوی ضد انحصار و قوانین قرار می دهد.
این فقط زیست شناسی است
بر اساس روانشناسی تکاملی، برندها هدف قرار دادن مغز، قلب یا اعضای تناسلی مشتری را دارند. عضوی که هدف قرار می گیرد، استراتژی و نتایج را تعیین می کند.
مغز
مغز در میلی ثانیه ها محاسبات و تجزیه و تحلیل می کند که منجر به خرید های منطقی و حاشیه سود کمتر می شود. آمازون با ارائه بیشتر برای کمتر، مغز را هدف قرار می دهد. این شرکت زنجیره تامین بسیار کارآمدی را اجرا می کند، قیمت تامین کنندگان را کاهش می دهد و معاملات عالی را به مشتریان ارائه می دهد. درآمد از اقتصاد مقیاس در بازاری که فقط یک بازیکن بزرگ را می پذیرد، بوجود می آید. گوگل توانایی تجزیه و تحلیل و حافظه ما را بی نهایت تقویت می کند تا صنعت دانش را تسخیر کند. این تنها برنده در اقتصاد دانش با حاشیه سود کم است.
قلب
قلب توسط نیاز به عشق، مراقبت و مراقبت از دیگران رانده می شود. اتصال به قلب، حاشیه سود و وفاداری به برند را فراهم می کند. با این حال، گوگل و آمازون پایان دوران برند را اعلام کرده اند، با ارائه نقد و بررسی ها و رتبه بندی هایی که مشتریان را به سمت انتخاب های منطقی هدایت می کنند. فیسبوک با اتصال ما به دوستان و عزیزان، برای به دست آوردن بینش رفتاری و درآمد تبلیغاتی، به قلب ما جذب می شود.
اعضای تناسلی
جنسیت و آیین های جفت گیری، انتخاب های منطقی مغز را سرکوب می کنند، مردم را غیر منطقی و اغلب بخشنده تر می کنند. برندهای لوکس این موضوع را درک می کنند و کسب و کار خود را به نیازهای بنیادی خود متصل می کنند. مشتری بیشتر می خرد زیرا عمل خرید با طعم، امتیاز و خواسته مرتبط است. LVMH ارزش بیشتری نسبت به Goldman Sachs دارد. اپل با جذب غرایز جنسی ما، حاشیه سود غیر منطقی را استخراج می کند. پیام برند اپل فریاد می زند که داشتن یک محصول اپل باعث می شود کاربر به نظر بیاید زیباتر، باهوش تر، ثروتمندتر و جذاب تر جنسی.
شرکت بعدی با ارزش یک تریلیون دلار
برای تبدیل شدن به "پنجمین سوار" چه چیزی لازم است؟ در اینجا هشت عاملی هستند که مهم هستند:
- تمایز محصول:
- سرمایه دیدگاه:
- دسترسی جهانی:
- دوست داشتنی بودن:
- ادغام عمودی:
- AI:
- شتاب دهنده کاری:
- جغرافیا:
غول های در حال ظهور نیاز به یک محصول متمایز دارند. تمایز محصول می تواند در هر جایی از زنجیره ارزش از منشأ مواد تا کانال توزیع رخ دهد. در حالی که ممکن است به نظر برسد که ارزش شرکت های فناوری از افزودن ویژگی ها نشأت می گیرد، در واقع از حذف اصطکاک و کاهش زمان انجام کارها می آید.
گوگل با دیدگاه جذاب خود برای "سازماندهی اطلاعات جهان" تصور بازار را به خود جلب می کند."این به شرکت دسترسی به سرمایه ارزان می دهد، که می تواند در استخدام استعدادهای درجه یک جهان، تعقیب اهداف بزرگ و ساختن مزایای ساختاری که رقبا به سادگی نمی توانند با آن مطابقت کنند، سرمایه گذاری شود.
ساختن محصولی که به مردم در سراسر دنیا جذاب بوده، یکی از مؤلفه های اصلی یک غول دیجیتال است. سرمایه گذاران با سرمایه ارزان، اثبات دسترسی جهانی را پاداش می دهند.
تصور یک شرکت واقعیت آن است. کمتر شرکت دوست داشتنی، زودتر با توجه نامطلوب رسانه ها، گروه های نظارتی و مقامات نظارتی روبرو خواهد شد. اما شرکت هایی که به عنوان بازیگران خوب در نظر گرفته می شوند، مانند Google یا Apple، برای مدت طولانی تری از مصونیت برخوردار هستند.
همه چهار شرکت از کتاب Galloway توزیع خود را کنترل می کنند، که این امکان را می دهد تا تجربه کاربر کل را سفارشی کنند. حرکت امضای Apple ایفون نبود، بلکه با فروشگاه های Apple به حوزه خرده فروشی گسترش یافت.
ارزشمندترین شرکت ها در دهه گذشته در جمع آوری داده ها، پردازش و استفاده از آنها متخصص هستند. این منجر به درک مشتری با جزئیات بی سابقه ای می شود که منجر به درآمدهای بهتر می شود.
توانایی یک شرکت برای جذب استعدادهای برتر بستگی به توانایی آن برای دیده شدن به عنوان یک شتاب دهنده کاری دارد. مدیریت اعتبار برند در میان کارکنان حتی از مدیریت شهرت مشتری حیاتی تر است. شرکت با تیم بهتر دسترسی به سرمایه ارزان و نوآوری ها را دارد و از رقابت دور می شود.
همه "چهار" دارای دفتر مرکزی در شهرهایی با حداقل یک دانشگاه مهندسی درجه یک جهانی هستند. علاوه بر این، 75٪ از شرکت های بزرگ در سوپرشهرهای جهانی واقع شده اند.
کاریابی در عصر دیجیتال
هرگز زمان بهتری برای برجسته بودن و یا زمان بدتری برای متوسط بودن وجود نداشته است. بازار کار جهانی که توسط جستجوهای LinkedIn قدرت گرفته است، به این معناست که 10٪ تفاوت در مهارت می تواند منجر به 10 برابر پاداش شود. در اینجا بینش های Galloway برای موفقیت در اقتصاد دیجیتال وجود دارد:
- دریافت یک مدرک دانشگاهی و کار در یک شهر: فارغ التحصیلان دانشگاه در طول عمر 10 برابر بیشتر از افرادی که فقط مدرک دیپلم دارند درآمد دارند. 80٪ از تولید ناخالص داخلی جهانی در شهرها تولید می شود زیرا آنها تمرکز ثروت، اطلاعات، قدرت و فرصت ها را فراهم می کنند. 66 از 100 اقتصاد بزرگ در سراسر جهان شهرهای آمریکایی بودند. آنها به ایجاد 92٪ از شغل ها و رشد 89٪ تولید ناخالص داخلی کمک کردند.
- عادت به دستاورد: دستاورد یک عادت است که می توان آن را پرورش داد و تکرار کرد. افرادی که در یک زمینه اهدافی را به دست می آورند، در همه زمینه ها به آنها می رسند.
- بهبود موقعیت شما: انجام کاری که به شما اعتبار داده نمی شود، مسیر مطمئن به زیرپرداخت است.دستاوردها خودشان برای خودشان حرف نمی زنند. ضروری است که کانال هایی را برای رسیدن به چند هزار نفر در مورد کار و مهارت های خود پیدا کنید. همه از کارفرمایان تا همکاران در حال جستجوی شما در اینترنت هستند. اطمینان حاصل کنید که آنها بهترین نسخه از شما را می بینند.
- وفاداری متوالی: استخدام های خارجی 20٪ بیشتر از جانبازان شرکت برای همان نقش پرداخت می شوند. استراتژی کار با کارفرمایی است که فرصت های رشد و توسعه کشتار را برای سه تا پنج سال قبل از باز شدن به فرصت های خارجی ارائه می دهد. در مورد پیشنهادات دریافتی توسط سازمان خود شفاف باشید زیرا شما را ارزشمندتر می کند.
- افسانه تعادل: تعادل کار-زندگی وقتی که شما در حال برقراری کاری خود هستید، افسانه است. نرخ رشد یک کاری در پنج سال اول پس از فارغ التحصیلی تنظیم می شود. این بیشتر وابسته به استقامت و سرعت تا مهارت است.
در پایان روز، "چهار سواره" فقط کسب و کار نیستند؛ آنها دنیا را از طریق شکل دادن مجدد به چگونگی ارتباط برقرار کردن ما، جایی که پول خود را صرف می کنیم و چه انتظاری از فناوری در قرن 21 داریم، تغییر داده اند. درک استراتژی های "چهار" برای ایجاد ارزش و حرفه ها در دهه آینده حیاتی است.